۱۳۹۲ فروردین ۹, جمعه

مانوک خدابخشیان و نگاه خاص ( آکادمی گوگوش )


·       
مانوک خدابخشیان  و نگاه خاص
در میان اندیشه های قابل قبول و تیز بینانه  باید گفت که مانوک خدابخشیان براستی یک آدم خاص است که برای هر گفته و نوشته  با سند و مدرک به میدان میاید . اگر چه مانوک در جامعه ما با فوتبال و کارشناسی کم نظیر آن  معرفی شد ، اما او پس از انقلاب اسلامی نشان داد که به همه چیز با نگاهی عمیق و جستجو گر می نگرد و حرف را با استدلال و منطق و شعور در هر زمینه می آمیزد . در اینجا نمونه هایی از نگاه ژرف  مانوک خدابخشیان را در باره چند چهره نام آشنا و حرکتهای آنان از نظر می گذارنیم تا بیش از پیش بدانیم که نگاه مانوک با دیگر نگاه ها تا چه میزان تفاوت و توفیر دارد  
نگاه مانوک به گوگوش !
قبل از اینکه گوگوش از ایران بیرون بیاید ، حمید نائینی ماهنامه ای داشت به نام < پیام امروز > و به من گفت که من و مسعود بهنود قراره بریم با گوگوش مصاحبه ای انجام بدهیم (7 سال پیش ) و پوستری پیدا کردیم از تاجیکستان که می خواهیم آن را روی جلد مجله چاپ کنیم ( آن روزها هم اصلا صحبتی از گوگوش نبود) و قرار شد که به من خبر بدهند ، و بعد آمد به من گفت : چقدر گوگوش خسته و افسرده است و می خواهد برود نوه اش را ببیند ! ما تلاش خواهیم کرد تا برایش ویزا بگیریم !!!
پس قرار بود گوگوش بشه رو جلدی و بیاید خارج !!! و بعد هم گوگوش آمد خارج  و در کنسرت هایش آدمهای مشکوک پیدا شدند با پاسپورت های اضافی !!! زمانی هم که رفتند جلوی سازمان ملل ، گوگوش بود و اکبر گنجی بودند و هیچ چهره سیاسی دیگری نبودند !!! بعد هم آکادمی گوگوش  راه افتاد !


گاهی اوقات وقتی برنامه را پیاده می کنند ، پشتش برنامه های دیگری است ! من نمی گویم این دختره که برنده آکادمی موسیقی گوگوش شد ، حقش نبود ، همانطور که دختران زیبای ایرانی را محبور کردند که با مقنعه فوتبال بازی کنند !!!
اما آیا این همان تز جمهوری اسلامی رحمانی است ؟!  بله است ! تز آقای سروش و دیگران .... لابلای خطوط را بخوانید ، به نوع دیگری نگاه کنید ، وگرنه بعد از سالها پشیمان خواهید شد  که چرا گول خوردیم !!!!

۱۳۹۲ فروردین ۶, سه‌شنبه

پوشش شخصی یا پوشش رازهای< من و تو> !؟


پوشش شخصی یا پوشش رازهای< من و تو> !؟
مطلبی خواندم از سرکار خانم  شکوه میرزادگی که بسیار آگاهی دهنده است و به نکاتی اشاره کرده که موضوع این روزها و بازیهای سیاسی شبکه های جااندازی چون < من و تو >  و همسازها  و انتخاب دختری به نام  آرمیا که خانم میرزادگی  این چنین عنوان می کند : این بحث همزمان با ظهور دختر خواننده ای است به نام «ارمیا» و با «حجاب اسلامی» بدون این که اجباری داشته باشد! و برخی از کسانی که در این بحث ها شرکت می کنند متوجه تفاوت بین «آزادی پوشش» که امری حقوق بشری است و «حجاب اسلامی» که صرفا یک امر سیاسی ـ ایدئولوژیگ می باشد نیستد! اين پوشش يک عامل تبليغاتی و سياسی است برای توسعه ی «اسلام سياسی» و به هم ريختن شيوه های زندگی و قوانين سکولار آن ها !!!
http://www.iroon.com/irtn/blog/1136/
در همین راستا نوشته ای نیز در سایت تابناک متعلق به محسن رضایی و وابسته به جمهوری اسلامی خواندم که از قضا این نوشته هم به نکاتی اشاره می کند و به نوعی حرفهای مخالف میزند .
http://www.tabnak.ir/fa/news/310045/هم-می-توان-محجبه-بود-هم-خواننده-فیلم.


پیش از هر چیز باید تکرار کرد که پوشش برای هر انسان یک امر کاملا شخصی و اختیاری است و هر کس این حق را دارد تا هر پوششی را برای خود انتخاب کند .اما هر گاه که یک امر شخصی و خصوصی تبدیل به وسیله ای برای  تبلیغ و تایید یک حکومت آن هم مثل جمهوری اسلامی شود ، اینجاست که باید با تمام توان جلوی آن ایستاد تا در این روزهای سخت و دشوار گامی در جهت براندازی این حکومت آویزان به مذهب برداشته شود .به نظر من آنچه که در تمام این اظهار نظرها پیرامون حضور یک خانم با حجاب اسلامی –سیاسی در یک برنامه موسیقی و خوانندگی مشترک می نماید و فقط نوع نوشته تفاوت دارد، این است که اسلام با خوانندگی زن هرگز موافق نبوده و آن را یک امر حرام دانسته است ! نکته ای واقعی و بسیار مهم که این خانم آگاهانه یا نا آ گاهانه – که اولی به یقین نزدیکتر است- در برنامه آکادمی موسیقی گوگوش بارها عنوان و تلاش می کند که به همه ثابت نماید در اسلام چنین ممنوعیتی برای زن وجود ندارد!! این خانم برای اثبات حلال بودن خوانندگی برای یک زن مسلمان حتی از شوهر آلمانی خود نیز فتوا گرفته و می گوید : همسرم به من  گفت که تو می توانی در این آکادمی شرکت کنی و حجاب تو هیچ مشکلی برای خوانندگی ندارد!!! جل الخالق ! اینجاست که وقتی به عملکرد این خانم و برنامه ای پرحرف و حدیث چون آکادمی موسیقی گوگوش درتلویزیونی به نام < من و تو > و در پی آن اظهار نظرهای برآمده از جمهوری اسلامی و دیگر معتقدان به اسلام سیاسی می نگریم ، همگی را در یک کاسه می بینیم که فقط به دنبال جااندازی حکومت آویزان به مذهب هستند تا مانع از براندازی شوند. زیرا حجاب از نوع موجود در جمهوری اسلامی یک حجاب صد در صد سیاسی و حکومتی است و در زمانی که نسل امروز ایران در پی براندازی این حکومت می کوشد ، هر کس که در راه حفظ و تبلیغ این حجاب سیاسی و حکومتی باشد ، بدون برو برگرد در صف جااندازها قرار می گیرد . این حجاب را باید اولین نشانه برای جمهوری اسلامی دانست که بدون آن دیگر چنین حکومتی باقی نمی ماند و وقتی  یک خانم با چنین حجابی در یک تلویزیون به ظاهر سرگرم کننده و تفریحی در دل لندن ظاهر می شود و از امکان کسب موفقیت با وجود محدویت ( حجاب اسلامی ) بارها سخن می گوید ، بدون هیچ تردیدی حضور این خانم کاملا برنامه ریزی شده  از سوی گروه های جاانداز ودر جهت منافع و خواسته های جمهوری اسلامی است . ناگفته نماند که یک نکته عجیب و قریب در مورد < ارمیا > نیز وجود دارد و آن هم اینکه هیچ نام و نشانی از او در دنیای مجازی دیده نمی شود تا شک و تردیدها پیرامون این چهره نوظهور بیشتر گردد.
ضمن آنکه نام < ارمیا > نیز گویا نام واقعی او نیست و همین نکته می تواند حکایت از حضور سربه مهر این مهره مرموز داشته باشد تا یادمان نرود که شبکه تلویزیونی < من و تو > پس از دو ساله شدن نیز هنوز سراپا سر به مهر دارد و سرمایه گذاران آن  نا شناخته و مرموز هستند !
در تکاپو برای پوشش رازهای شبکه تلویزیونی من و تو دیدیم که شبکه های فارسی زبان و وابسته مثل صدای امریکا نیز به میدان آمدند تا نقش خود را در جااندازی بازی کنند. پنداری برنامه ریزی برای پشتیبانی از به اصطلاح اصلاح طلبان و در واقع جااندازها تا آنجا گسترده و پرو پیمان است که در یک لحظه می توان تمام این رسانه ها را در کنار هم به تماشا نشست و آکادمی موسیقی گوگوش براستی آینه ای بود تا اروپا و آمریکا را بار دیگر رهبرجااندازها ببینیم !

۱۳۹۲ فروردین ۴, یکشنبه

افتتاح حوزه علمیه در آکادمی موسیقی گوگوش !!


افتتاح حوزه علمیه در  آکادمی موسیقی گوگوش !!

جالب ترین نکته در آخرین دوره آکادمی موسیقی گوگوش این بود که یک خانم معمم به عنوان اولین آیت الله و مرجع ظاهرشد و تفسیر تازه ای از دستورات اسلام را در مورد حجاب و خوانندگی زنان اعلام کرد.



این خانم اسلام شناس به گونه ای فتوا میداد که پنداری یک حوزه علمیه جدید در دل لندن و در آکادمی موسیقی گوگوش باز شده است تا اسلام را بهتر و بیشتر به ایرانیها معرفی کند و بشناساند .براستی وقتی در یک برنامه به ظاهر تفریحی و سرگرم کننده باید شاهد اظهار نظر های تازه در باره حضور زنان مسلمان با حجاب اسلامی در نقش خواننده باشیم و همراه با آن عنوان  شود که می توان برداشت جدید از دستورات دین اسلام داشت و حتی چیزی را که تا امروز حرام بوده ، با فتوای یک بانوی معمم در آکادمی موسیقی گوگوش حلال دانست ، آیا می توان مثل ابله ها همچنان شبکه من و تو را یک شبکه صد در صد تفریحی و سرگرم کننده به شمار اورد ؟!
ظریفی در این خصوص می گفت که این حضرات هنوز هم فکر می کنند با یک ملت  < جگر > سرو کار دارند!!!
پیرامون برنامه آکادمی موسیقی گوگوش همچنین می توان گفت که کمتر کسی گمان می کرد که به این زودی دست فریب کاران رو شود و چهره از نقاب اینان فرو افتاد .

کاپیتان دروغگوها !



جامعه امروز ایران  سالهاست با بیماری بنام راست  نگفتن دست و پنجه نرم میکند. همه می داند که در عمر سیاه و مصیبت بار جمهوری اسلامی یک مسابقه همگانی جریان داشته است و ان هم سبقت در دروغگویی و حقه بازی نهفته است در این رهگذر کار به جایی رسیده که دروغگویی یک هنر به حساب می آید و هر کس که بتواند دیگران را راحت تر فریب بدهد و به اصطلاح امروز ها <سیاه >بکند ، او را تیزتر و بقولی هنرمند تر به حساب می آورند!


فوتبال درجمهوری اسلامی نیز از این حال و هوای چندشین آور جدا نیست و از سالها پیش می بینیم و می شنویم که همه از دروغ وحقه بازی در میان دست اندرکان فوتبال می نالند و گاه فریاد می کنند. جالب آنکه بیشتر این ناله ها و فریاد ها از سوی همان حاضران در بساط دروغ و حقه بازی به گوش میرسد!
در چنین شرایطی وقتی جواد نکونام با بازوبند کاپیتانی تیم ملی فوتبال جمهوری اسلامی  ( این تیم ملی رانمی توان بنام ایران شناخت )  باخبرانلاین گفتگو می کند ، به درستی نشان میدهد که لیاقت عنوان کاپیتان دروغکو ها دارد !




او می گوید: روزهایی که پدرش اورا روی دوش می گذاشته و برای تشویق پرسپولیس به استادیوم امجدیه می برده است. پدریکه البته اگرچه فوتبالش را در شاهین بازی کرده اما خودش یک استقلالی قدیمی است.!!!

یاد حرفهای مهدوی کیا در برنامه نود که می گفت : پدرش یک پرسپولیسی است و در زمان قبل از انقلاب هم در لیگ تخت جمشید برای تماشای بازیهایاین تیم به شهرستانها می رفت  و حالا هم پسرش با افتخار از پرسپولیسی بودن خودش و تعصب به این تیم سخن می گوید که باعث افتخار هم است !

جواد نکونام وقتی هم که از اسپانیا با سن بالای 36سال به دنبال پول به ایران برگشت و پیراهن استقلال را بر تن کرد گفت : که فقط بهخاطر پیراهن استقلال آمده ام و تازه پدرم میگفت : امسال نیا !
توجه داشته باشید ، پدری که یک استقلالی قدیمی است!!! و معلوم هم نیست  با این سن اگر امسال نمیآمد ، پس کی می خواست بیاید !
شاید پدرش فکر کرده او بیست و دو ساله است ! بازیکنی  که یک بار هم در گذشته پیراهن این تیم را بر تن نکرده و فقط به خاطر پول آمده !!!
دراوایل  كاپيتاني جواد نكونام در استقلال سئوال برانگيز بود و همچنان هم  هست ، چون  بازیکنی که قبلا یک دقیقه هم برای این تیم بازی نکرده !

 البته فراموش نکنید که محمد تقوی کارشناس بی بی سی فارسی و مشاور حاج فتح الله زاده وقلعه نوعی درآن  زمان گفت که به نظر من  برای ا حترام به بازیکن بزرگی چون نکونام  ، بایدتمامی بازیکنان استقلال  کاپیتانی را تقدیم او کنند ! ببینید شالارتانی تا کجاست !

 البته نکونام وقتی کاپیتان تیم ملی هم  شد  مسئله غافلگیر کننده ای  بود و كمتركسي او را شايسته‌تر از علي كريمي مي‌دانست ! در حال حاضر هم تمام مسائل رحمتی و جدایی اش از تیم ملی زیر سر همین  جواد نکونام است که بطور حتم بعد ار بازیهای تیم ملی در مرحله مقدمانی جام جهانی مشخص خواهد شد!!!

در استقلال این بازی مافیایی قلعه نوعی  بود که حالا مشخص میکند بعد از شکست از الهلال، این تیم آتش زیر خاکستر است !

 نکونام بعد از تعویض هم ناراحت میشه  استادیوم را ده دقیقه  قبل از پایان بازی  ترک می کند ! و از طرفی هم  مجتبی جباری میگه   در این تیم ما خیلی ها بیشتر از فرهادمجیدی زحمت کشیدند ! و......

فوتبال ایران مثل همه چیز دیگر گرفتار شارلاتانیسم شده است و تا زمان سرنگونی اینرژیم دروغ و فریبکار ، هرگز نمی توان به آبرو و احترام و اعتبار دست پیدا کرد.

شاهکارهای یک شارلاتان!


شاهکارهای  یک شارلاتان !
بارها در طول ماه های گذشته به خود گفته ام که صد رحمت به حقه بازهای داخل ایران و براستی در خارج از کشور چیزهایی را می بینیم و حرفهایی را می شنویم که شالارتان تر از اینها نمی توان پیدا کرد !



این شارلاتان های خارج نشین و سر در آخورجمهوری اسلامی به خوبی یکدیگر را پیدا کرده اند تا یادمان نرود  :کند هم جنس با هم جنس پرواز.....
آخرین شاهکارهای یک شارلاتان به ظاهر خارج نشین را از زبان امیر هاشمی مقدم در گفتگو با خبرانلاین خواندم که چند خطی از آن را برای شناسایی این حقیرکه روی قبله آخوندها خوابیده  می آورم :
·      یک تیم دسته اولی سوئد پیشنهاد داشتم که آن را نپذیرفتم. همچنین از سوی فدراسیون فوتبال عمان هم قراردادی 4 ساله به من پیشنهاد شد که تمام سیستم آکادمیک آنها را زیر نظر بگیرم که آن را هم قبول نکردم. برای مربیگری در تیم های آکادمیک باشگاه های اماراتی هم پیشنهاد داشتم که به آن هم جواد منفی دادم. همچنین از کشور استرالیا هم پیشنهاد داشتم که هیچ کدام از آنها برای من جالب توجه نبود. اگر قرار باشد که از هلند خارج شوم ترجیح می دهم که به کشور خودم بازگردم. به هر حال ایران برای من در اولویت است!!!


·      در ایران اگر فوتبال را کنار بگذاریم، سایر ورزش های ما در سطح جهانی حرف های زیادی برای گفتن دارد!!!
·      زمانی تیم ملی جوانان ما به راحتی مقابل تیمی مثل تایلند پیروز می شد اما حالا تیم اول ما هم برای بازی با آنها ترس دارد. این بدان معنا نیست که ما افت کرده ایم، بلکه کشور های دیگر پیشرفت کرده اند!!!
·      ببینید من از حرفه ای شدن فوتبال ایران خوشحال شدم اما از طرفی تاسف می خورم که این اتفاق تنها در مورد بحث های مالی عملی شد!!!
·      متاسفانه فوتبال ایران سوار یک ماشین BMW شده و دنده عقب می رود!!!
·      من بعد از 13 سال مربیگری در کشور هلند دو، سه ماه گذشته به ایران آمدم و حدود یک ساعت تیم نوجوانان راه آهن را تمرین دادم. شاید باورتان نشود اما این یک ساعت به اندازه 13 سال فعالیت در هلند به من چسبید. اگر 2، 3 بازیکن تیم نوجوانان راه آهن دست من باشند کاری می کنم که سه سال دیگر در آیندهوون هلند بازی کنند، این را روی کاغذ می نویسم و امضا می کنم!!!

لازم به اشاره است که از چندی پیش هاشمی مقدم با تراشیدن  دلال ها و واسطه ها در بی بی سی فارسی دیده می شود  ، تا در کنار محمد تقوی ویکی دو نفر دیگر......جمع  شارلاتان ها تکمیل شود!
شارلاتان هایی که در ایران کاملا شناخته شده اند و  هم تیمی های آنان  به یاد می آورند که امثال تقوی و هاشمی مقدم و.... برای حضور  در زمین بازی از هر خوش خدمتی و پاچه خواری دریغ نداشتند وبرای چاپ یک عکس سه در چهار خود در رسانه های ورزشی از هر گونه خواهش و التماس و تمنا کوتاهی نمی کردند ودر هر فرصت با زبان بی زبانی متوسل به دادن هدیه و  بهتره بگویم رشوه هم بودند!!!
http://khabaronline.ir/detail/283018/sport/iran-soccer#Scene_1

۱۳۹۲ فروردین ۳, شنبه

نقش آکادمی گوگوش در جااندازی!


شبکه من و تو وآکادمی گوگوش یک جریان کاملا سیاسی برای آینده ایران است و باید خیلی هوشیار باشید. اینها می خواهند از طریق مسائل فرهنگی جمهوری اسلامی را نگه دارند و جااندازی کنند ! نه براندازی!
حافظ بزرگ هفتصد و پنجاه سال پیش گفت: چون نیک بنگری ، همه تزویر می کنند ...روح حافظ بزرگ شاد....انگاری او هنوز زنده است . در میان ماست !!!
برای همین هم بعد از برنامه آکادمی نوشتم :
برنده آکادمی موسیقی گوگوش < جمهوری اسلامی >
با بازيهايي كه در آخرين پرده آكادمي گوگوش به نمايش درآمد ،بيش از پيش دریافتیم كه شبكه من و تو داراي چه برنامهً هايي جهت جا اندازي و نگهداري جمهوري اسلامي هست !!!
يك نكته كليدي از زبان قهرمان آخرين پرده بيرون آمد كه گوياي همه چيز بود ! قهرمان با حجاب اسلامي اين بازي پس از اعلام قهرمانيش به مجري پشت پرده آکادمی موسیقی گوگوش گفت :ديديم كه با وجود همه محدوديت ها چگونه مي توان به موفقعیت رسيد !!!
كليد همه بازيها در همين اظهار نظر نهفته است ! اين بازيگران ناشي و عقب مانده مي خواهند به نسلي كه سالهاست در پي براندازي تمام محدوديت هاي غير انساني از سوي جمهوري اسلامي ( حجاب و ...) است ،. بگويند كه با قبول اين محدوديت ها هم براي دستيابي به موفقعیت با مشكلي روبرو نخواهيد بود !
 اين همان جااندازي به جاي براندازي است . به اين بدبخت كه تن به محدوديت هاي غير انساني داده و حتما و لطفا آن را سدی براي رسيدن به حق و حقوق انساني نمي داند ، بايد گفت كه هر كس اين محدوديت را بپذيرد ، بدون شك در كنار بوجود آورند گان محدويت ها ايستاده است !!! حرف آخر اينكه در آخرين شب نمايش چندشین آور آكادمي گوگوش ،. تماشاگر حركات و گفتاري بوديم كه حقيقت و واقعيتً هاي به روي فيس بوك از طرف جوانان بيدار و آگاه داخل ايران را به اثبات رساند تا از اين هوشياري بچه هاي ايراني باز هم به فرداي روشن اميدوار باشيم

۱۳۹۱ اسفند ۳۰, چهارشنبه

یاد گار های حجازی برای نسل امروز و فردا (2)


. یاد گار های حجازی برای نسل امروز و فردا (2)

ناصر خان و نوروز باستانی

چون ابر به نوروز رخ لاله بشست
برخیز و جام باره کن عزم درست
کین سبزه که امروز تماشاگه توست
فردا همه از خاک تو برخواهد رست

شاعرش خیام است ، اما در مورد نوروز به دو چیز تأکید دارم و باید از خداوند بخواهیم سلامتی داشته باشیم و دوم شرمنده خانواده نباشیم. من بیمار شدم و باز 30، 40میلیون داشتم و توانستم داروهای گران‌قیمت را به هر زحمتی است خریداری کنم اما آنهایی که ندارند چه‌کار می‌کنند؟ خانواده‌شان چه عذابی می‌کشند؟ از خدا می‌خواهم هیچ مردی را شب‌عیدی به خاطر مسائل مادی شرمنده زن و بچه‌اش نکند. برخی دارند و برای نوروز به مسافرت‌های خارجی می‌روند و امیدوارم تعطیلات خوشی داشته باشند اما هزاران نفر داریم که توان خرید لباس نو برای زن و بچه و خرید چند کیلو میوه و آجیل را ندارند و این خیلی دردناک است.
برای تمام هموطنانم آرزوی سلامتی و شادی می‌کنم، توکل آنها به خداوند باشد و بالاخره چرخ روزگار یک روز آدم را بالا و روزی پایین می‌آورد  ، اما به قول شاعر: اندر آنجا که قضا حمله کند، چاره تسلیم و ادب تمکین است

۱۳۹۱ اسفند ۲۷, یکشنبه

سالی که گذشت....


در سالی که گذشت بیشتر جدال من با اصلاح طلب های حکومتی بود . کسانی که  روی وابستگی های سیاسی و منافع شخصی شان و تعدادی روی عدم آگاهی ، فکر می کنند از دل نظام می شود حکومت مردمی بر پایه دمکراسی داشت وبعد از انتخابات سال 88 هم بسیاری ازآنها در رسانه های خارج از کشورطبق برنامه از پیش تعین شده ، فعال شدند  و در این شرایط فعلی جریان بسیار خطرناکی هم هستند  و تحت عنوان جریان جا انداز همه جور امکانات هم در اختیار دارند :
به اپوزسیون جا انداز پول میدن!
به اپوزسیون جا انداز رسانه میدن!
به اپوزسیون جا انداز موقیعت میدن!
به اپوزسیون جا انداز عنوان مبارز
، ناراضی و دانشجوی زندانی میدن!
به اپوزسیون جا انداز............
 به همین خاطر در پایین این سال ، پیامی را که چند ماه پیش توسط یک دوست نا شناس دریافت کردم را یک بار دیگه با پاسخ در این جا می آورم:
سلام به امیر خان عزیز !!
مطلب اخیر شما مرا بران داشت که کمی خارج از چهارچوب فوتبال با شما صحبت کنم ..
دوست خوبم شما در این مطالب اخیر سعی کرده اید که مطالبتان را سیاسی کنید . که البته اشکالی در ان نیست . ولی شروع کردن از ورزش و بعد به سیاست ربط دادن ان کمی ظرافت می خواهد که متاسفانه شما ان ظرافت را رعایت نمی کنید . و مطلب شما تبدیل به یک شعار سیاسی می شود که تا جمهوری اسلامی وجود دارد هیچ چیز درست نمی شود و درباره ان نباید صحبت کرد. امیر خان این حرف ادمهایی است که از مبارزه کردن خسته شده اند . و در نهایت به این خواهید رسید که چون حکومت قوی است پس کاری نمی شود کرد !!!
امیر خان اینکه جمهوری اسلامی بد است چیز جدیدی نیست و در کوچه خیابان همه می گویند . ولی نکته اینجاست که شما بعنوان یک ژورنالیست باید سعی کنید بگویید که چرا جمهوری اسلامی بد است . شما باید به ریشه ها بپردازید . اگر از نا کار امدی مسئولین ورزش می گویید باید ان را باز کنید . و بگویید که چه کارهایی باید می کردند و چه برنامه ای باید می داشتند که اکنون ندارند . "تا جمهوری اسلامی هست هیچ چیز درست نمی شود " که نه توضیح دلیل است و نه راه نشان می دهد. در عین حال که شما باید با توضیح انکه باید باشد سمت و سو را نشان دهید تا خواننده با گفتن انها مسئولین را تحت فشار قرار دهد . و در ضمن بداند که از انتقاد بدنبال چه چیز صحیح است و کدام برنامه در اعطلای ورزش باید بکار گرفته شود واگرنه با اینکه کفاشیان و فتح اله زاده و رویانیان بد است که مشکلی حل نمی شود و فردا افراد دیگر را به مردم قالب می کنند . خواه با ریش و خواه بی ریش !! پس طرح موضوعات برنامه محور باید اساس کار باشد و مخالف خوانی صرف دردی را دوا نخواهد کرد . اگرچه در بعضی مطالب اشاراتی به این مطلب رفته ولی بسیار ناکافی است . برای امتحان قضیه می توانید از دوستان نزدیکتان بپرسید از مطالب شما به چه نتیجه ای رسیده اند . بعد انرا با توقعتان از مطلبی که نوشته اید . مقایسه کنید و بعد ببینید چقدر از اهدافتان تحقق پیدا کرده .
من این مطلب را بعنوان یک دوست گفتم و نه کسی که در مقابل شما قرار دارد . شاید راه مناسبتری برای گفتن مطالب به کمک هم پیدا کنیم . با درود




از این نوشته بوی اصلاحات و اصلاح طلبی به مشان میرسد و گویا  این دوست و شاید بسیاری مثل ایشان هنوز نمی داند که آن اصلاح طلب های دهه گذشته نیز از این اندیشه کاملا جدا گشته اند و به نوعی فقط و فقط به فردای پس از جمهوری اسلامی می اندیشند!
اولین ایراد و شاید هم اتهام در این پیام آن است که مرا به گره زدن فوتبال با سیاست ارتباط داده است وشاید این دوست عزیز هنوز هم نمیداند که در طول سالهای گذشته بسیاری از اهالی فوتبال در داخل ایران فریاد می زنند که چرا آدمهای سیاسی ، امنیتی و نظامی حاکم بر فوتبال گشته اند و شگفتا که این فریادها گویا به گوش این دوست عزیز نرسیده است!!و فراموش نکن که فوتبال ناپاک اولین بار از داخل خود جمهوری اسلامی شینده شد نه در خارج!!
ضمن آنکه حرف همیشگی من این است که فوتبال باید فوتبال باشد و مثل همه جای دنیا فوتبال ایران هم باید در دست اهل آن قرار بگیرد.از این رو آنکه فوتبال را سیاسی کرده است ، یقینا من نیستم و پرسش این است که در جمهوری اسلامی چه چیزی آلوده به سیاست و سیاسی ها نیست!؟
در ادامه پیام این بیش از پیش بوی اصلاح طلبی و در جستجوی اصلاحات به مشام میرسد و بازهم شگفتا که از دید این دوست عزیز  که می گوید :هر کس که بگوید جمهوری اسلامی باید برود، این نشان از خسته شدن در راه مبارزه است و براستی دم خروس تا کجا دیده نمی شود!!
پرسش اصلی و بزرگ این است که پس از 34 سال تجربه کردن حکومتی چون جمهوری اسلامی و قانون اساسی ضمانت بخش ولایت مطلقه فقیه، چگونه می توان هنوز هم گفت که :
 چرا جمهوری اسلامی بد است . شما باید به ریشه ها بپردازید . اگر از نا کار امدی مسئولین ورزش می گویید باید ان را باز کنید . و بگویید که چه کارهایی باید می کردند و چه برنامه ای باید می داشتند که اکنون ندارند......
دوست و دوستان عزیز ، منصور امیر آصفی این بزرگ مرد فوتبال ایران  که یک آدم کاملا واجد شرایط برای نظر دادن در مورد فوتبال است و بزرگترین بازیکن تاریخ فوتبال ایران یعنی پرویز قلیچ خانی شاگرد اوست! ونام آشنایی بنام علی پروین از شاگردان اوست و از مکتبی بنام کیان می آید که یکی از بزرگترین وزنه بردار جهان یعنی محمد نصیری از این باشگاه بود! 14 سال پیش گفت: مشکلات فوتبال ملی ما آنقدر ابتدایی است که نیازی به مطالعه تطبیقی و استفاده از کارشناسان متخصص ندارد!! فراموش نکن 14 سال پیش!!
این حرف کاملا صحیح و منطقی است!فوتبال برای اداره کردنش و پیشرفتش قانون و ضوابط مشخصی دارد که در همه جای دنیا این کار انجام می دهند اما در حال حاضر در ایران زیر حکومت جمهوری اسلامی امکان پذیر نیست !!

چون فوتبال یک مقوله کاملا امنیتی است و قرار نیست که اساس پیشرفت فوتبال که باشگاه های خصوصی هستند در ایران انجام شود!

چرا باشگاه ها خصوصی نمی شوند ؟

چون اختیار آنها از دست دولت و حکومت خارج می شود!بزرگترین مشکل حال حاضر این پولهای بی حساب و کتابی است که برای کنترل فوتبال به آن وارد شده و در کنار آن انتصاب های سیاسی و دولتی و هیچ کس هم در بدنه مدیریتی جامعه پاسخگوی مسئولیتی که به عهده دارد، نیست!
روندی که از سال ۱۹۹۸ توسط آدم های سیاسی و اصلاح طلب ( خاتمی ، صفایی فراهانی ) در بدنه این حکومت  بطور رسمی پایه ریزی شد!
روز ۸ آذر۷۶ را باید روز ملی فوتبال نام گذاشت روزی مردم بعد پیروزی بر استرالیا به خیابانها ریختند و غرور ملی خودشان را نشان دادند و نظام دیکتاتوری وایدئولوژیک این را یک خطر بزرگ احساس کرد!

محمد خاکپور یکی از ستاره های آن نسل طلایی فوتبال می گوید:
احساسم این است که در همان سال‌های ۹۸ یک اتفاقاتی در فوتبال و کشور افتاد که تصمیم گرفته شد فوتبال کنترل شود و از آن مسیری که حرکت می‌کرد مسیرش را تغییر داد. روزی که ما از استرالیا بردیم، تمام مردم کشور در همه جای دنیا آمدند بیرون و یک احساس ملی داشتند و هیچ‌کس نمی‌تواند این را انکار بکند ولی بعد از آن جریان این بیرون آمدن‌ها بهانه‌ای شد برای عده‌ای که بیایند بیرون و اعتراض کنند. این شد که یک‌سری تصمیماتی گرفته شد از سوی مسئولان که این را کنترل کنند و مسیر فوتبال را عوض کردند که آن احساس را برای مردم به وجود نیاورند!!

http://www.khabaronline.ir/news-171422.aspx

این حرف از زبان یک فوتبالیست در داخل خود ایران گویای بسیاری چیزهاست که هیچ ربطی هم به مسائل سیاسی و اپوزوسیون ندارد! یک واقعیت انکار ناپذیر است که امروز بعد از۱۴ سال قابل لمس است،شرایطی که درآن زمان برایش برنامه ریزی شد و ثمره اش را الان داریم می بینیم! چه بسا اگر درست برنامه ریزی شده بود می توانست نتیجه مثبتی هم داشته باشد ،هم غرور ملی داشته باشیم و از فوتبال لذت ببریم!! من هم در 22 مهرماه در مقاله تحت عنوان <چرا پیشرفت نمی کنیم> که مطمئن هستم آن را خواندید به آن اشاره کردم.
از محمد پنجعلی بازیکن سابق فوتبال ایران  سئوال کردند که راهکاری برای بهبود فوتبال ایران دارید؟
او جواب داد : باید ببینیم فوتبال کجا را قبول داریم تا از همان جا الگو بگیریم. فوتبال ما فیزیکی است. باید پایه و اساس بریزیم و آن را دست افراد کاردان بدهیم. بخش خصوصی را بیاوریم و تشویقش کنیم. به آن زمین بدهیم تا استادیوم بسازد و ظرف 20 سال پرداخت کند. اکنون هیچ باشگاهی در ایران خصوصی نیست. سیاهمان می‌کنند!!!
سردار سپاه مصطفی آجرلو : می دانید اشکال از کجاست؟ اشکال این است که ورزش را سیاسی کرده‌ایم. ورزش نباید سیاسی باشد. اصلا کارکردش سیاسی نیست. اینکه نمی‌خواهند تیم‌های استقلال و پرسپولیس را به مردم بدهند برای این است که فکر می کنند می شود از آن استفاده سیاسی کرد!!!.....و صد ها نمونه نظیر این....
روی همه رفته برداشت من از پیام این دوست عزیز این است که یا ایشان هنوز در خواب بسر میبرد! یا آنکه گمان دارد  هنوز هم می توان در نقش اصلاح طلب و زیر علم اصلاحات در راه نگهداری نظام مقدس جمهوری اسلامی کوشید که در هر دو حالت راه به بن بست رسیده است !
 در یک کلام بار دیگر با صراحت و نه با ظرافت که این دوست عزیز می گفت : (شروع کردن از ورزش و بعد به سیاست ربط دادن ان کمی ظرافت می خواهد که متاسفانه شما ان ظرافت را رعایت نمی کنید ) به این دوست عزیز و دوستان دیگر می گویم تا جمهوری اسلامی سرنگون نشود ، روزگار ما ایرانیها همچون تمام  34 سال گذشته بدتر و بدتر خواهد شد و تنها راه نجات و بیرون آمدن از این دوران سیاه ، براندازی و  کندن ریشه های فساد و تباهی در آن سرزمین همیشه افسرده است!
یادم نرود که برای آگاهی این دوست عزیز اشاره کنم که از دوستان خودم و برداشت آنها از نوشته هایم بگویم که جملگی باور کرده اند: تنها راه رهایی از این روزگار سراسر مصیبت برای ایران و ایرانی براندازی نظام جمهوری اسلامی است و لاغیر....
در پایان دوستان گرامی
بهار می رسد و دلهای ایرانی در حسرت دیدار ، امیدوار می تپند و گرما بخش روزهای سرد جدایی در غربت می شوند.
برای ماندگارتر شدن یادگار نیاکانمان در ها را بگشایید تا نوروز با بهار و پرستوهایش پای سفره هفت سین منزلمان غنچه های همیشه ایرانیمان را در آغوش گیرند ، که ایران و ایرانی جاوید بماند.
نوروز باستانی را صمیمانه شاد باش گفته و برایتان آرزوی سلامتی دارم.