۱۳۹۲ مرداد ۹, چهارشنبه

بزرگان فوتبال ایران در لس آنجلس

درروز یکشنبه 23 جون  2013  به همت محمد بیاتی از بهترین دروازه بانان دهه سی در فوتبال ایران و حضور محمود بیاتی برادر بزرگترش و  مربی تیم ملی فوتبال ایران در جام ملتهای آسیا 1968 در تهران که تیم ملی موفق شد با گلهای حسین کلانی و پرویز قلیچ خانی  2-1 اسرائیل را شکست دهد و قهرمان جام ملتهای آسیا شود ، مهمانی با حضور بزرگان فوتبال  و مطبوعات و رادیو و تلویزیون در منزل ایشان  در لس آنجلس  ترتیب داده شده بود .....بزرگانی چون پرویز کوزه کنانی ، حبیب روشن زاده ، جعفر نامدار ، حسین کلانی ، عباس پهلوان ، مهدی ذکایی ، حسن ستار و.......


 همیشه در خصوص فوتبال باور د اشته و خواهم داشت که فوتبال هر سرزمین   همسان  امور اصلی آن جامعه  خواهد بود ، برای آشنایی و شناسایی  اوضاع و احوال  هر کشوری می توان به سراغ و مطالعه  فوتبال  آن کشور رفت  تا همچون یک آینه  به تماشای  چند و چون  شرایط  اقتصادی و اجتماعی ان سرزمین  پی برد.




فوتبال ایران  در زمانی صاحب اعتبار و افتخار خود شد که در آن زمان ایران  بدست مردانی عاشق و وطن پرست و سازننده  اداره میشد  و در آن دوران می بینیم که سرزمین ما دارای گام های بلند برای گریز از عقب ماندگی و گام های روب جلو بوده است .  زمانی که این فوتبال بدست این مردان عاشق اداره می شد و افتخار می آورد ، تهران هیچی نداشت و شاید ایران هیچی نداشت...اما یک سری آدمهای عاشق داشت که دلشون توی کار بود ....



می توان گفت که فوتبال ایران دارای این بخت و اقبال بلند بوده تا با دستهای عاشقان  تولد یابد و از همین جاست که فوتبال همواره در دیار  ما دارای ریشه ای محترمانه  و ارزشمند بوده تا  در برابر هر کژیی و کاستی بایستد  برای مثال شایسته است که  به نامهایی بزرگ چون حسین صدقیانی  را  همه گاه نه تنها در حافظه فوتبال ایران که در تالار افتخارآفرینها  به یاد داشته باشیم ، تا بزرگان را نگهبان باشیم  .



نکته ای را به عنوان یک کلید سرنوشت ساز و تعین کننده  برای هر ملتی  باید  عنوان کنم و آن این است که اگر مردم هر کشور بزرگان خود را نشناسند ، محکوم به کوچکی خواهند بود!

نگاهی گذار به راه فوتبال ایران نشان دهنده آن است که ما تا وقتی بزرگان فوتبال ایران را سپاس و قدر شناس بوده ایم فوتبال  ایران  به واقع بزرگ بوده است  و هنگامی که از بزرگان  غافل شده ایم ،  فوتبال ایران سقوط کرده و دچار  کوچکی شده است  !




ایستاده از چپ به راست آقایان: حبیب الله روشن زاده، فریدون رازی، تقی خرمی، هادی گل چوب، بهرام فروهر، حسین مجید، سهراب رستمی، دکتر آقایی فر،مهدی ذکایی، حسن ستار، مرتضی قمصری 
2-
ایستاده ازچپ براست: علی خواننده جوان- دکتر رئوف – محمد بیاتی، منوچهر زندی، پاک فر، آزادی،عباس اربابی، محمد بیاتی، کوروش بیت یونان،حسین توکل (واله)
1-
نشسته از چپ به راست:حسین کلانی، پرویز کوزه کنانی،جعفر نامدار،عباس پهلوان، کنستانت داوید خانیان، کوکوش آراکلیان ،محمود بیاتی،همایون هشیارنژاد، نیک یکانی 
2-
نشسته از چپ به راست: عباس محمد سوئی (رستوران ارکیده) که آبگوشت بسیار لذیذی را تهیه کرده بود. امیر برادران،محمد سیاری،عباس حجت پناه

۱۳۹۲ مرداد ۸, سه‌شنبه

امیر قلعه نوعی و سیاست....

امیر قلعه‌نویی که این روز ها خود را آماده مربیگری تیم ملی برای جام جهانی 2014 برزیل  می کند ،








 در مصاحبه با ایسنا و در رابطه با جلسه‌اش با هاشمی رفسنجانی گفت: من یک انسان ورزشی هستم و آدم سیاسی نیستم. در هیچ محفل سیاسی نبوده‌ام !!!...



.فکر کنم این عکسهای گویای خیلی چیزهاست..


.وقتی قرار باشد همه چیز در جمهوری اسلامی با سیاست گره  بخورد و دروغ هم چاشنی آن باشد...همین می شود که می بینید...




۱۳۹۲ مرداد ۶, یکشنبه

حضور همیشگی دایی در کنار مهره های رژیم ....


ادمین محترم صفحه مانوک خدابخشیان در فیس بوک نوشته بود :

Manook Khodabakhshian -  مانوک خدابخشیان چندی پیش من عکسی از ناصر حجازی و علی دائی اینجا گذاشتم.اقای برادران معترض شد و منطقی ارائه داد در برابر استدلال من ، که مجاب شدم عکس را از روی پیج بردارم چون جوابی نداشتم ولی همچنان در عین حال که علی دائی را اسطوره ای در فوتبال ایران میشناسم ( گلهایش قابل شمارش در خاطره نسل من که تازه 30 سال را رد کرده والبته نسلهای دیگر است) یک پرسش دارم: آقای برادران مینویسد ( با عکس مربوطه البته ومستدل ) :
ایران زشت شد ....چون اسطوره فوتبالش علی دایی با میلیارد ها سرمایه در اختیار وزرات اطلاعات و امنیت قرار گرفت تا با بابک زنجانی دزد چند میلیارد دلاری تخته نرد بازی کند.....
ومن میپرسم استدلال و منطق شما از اینکه بگویید علی دائی در خدمت امنیتی ها بوده و اینکه چه سودی به آنها رسانده و چه خدمتی به آنها کرده چیست؟
ادمین – کوشان



در آغاز این نوشته لازم است که یک پرسش را از شما دوست جوان و عزیزو شاید بسیاری از دوستان دیگر که همین سئوال برایشان پیش آمده , داشته باشم.. و آن این است که آیا قبول دارید که در حکومت جمهوری اسلامی ، همه چیز با سیاست گره خورده و آلوده به مسائلی است که نباید باشد ؟
اگر پاسخ شما به این پرسش منفی باشد ، دیگر جایی برای ادامه گفتگو نخواهیم داشت.


 ولی  فرض را برآن می گذارم که پاسخ شما مثبت است و از این رو باورهای خود را برای شما عنوان می کنم.

 به باور من هر انسان وقتی  در جامعه مطرح و دارای نامی است ، بدون شک دارای مسئولیت و وظیفه ای فراتر از یک آدم  عادی ومعمولی به نسبت به جامعه خود است . حال در نظر داشته باشیم که یک جامعه 35 سال با حکومتی خود کامه و دیکتاتور و دشمن ملت روبرو باشد و در این چنین شرایطی تا چه میزان مسئولیت و وظیفه یک آدم سرشناس و نامدار سنگین تر می شود.


 در شرایطی که مردم ما زیر سلطه حکومت مذهبی دست و پا میزند و روز به روز با مصیبت ها و بدبختی های بیشتری دست و پنچه نرم می کند ، چشم خود را به کسانی می دوزد که در زمینه های گوناگون نامور و مطرح شده و به درستی انتظار و توقع دارد که اینان زبان مردم باشند و از درد های ملت بگویند. انتظار و توقعی  به حق که باید از سوی هر چهره مطرح و ملی پاسخ داده شود.



 دوست  جوان و عزیز !  آیا به نظر شما علی دایی با وجود نام و نشان بسیار در فوتبال ایران در طول 20 سال گذشته ، لحظه ای بوده که از زبان مردم و برای مردم سخن بگوید و بر اساس مسئولیت و وظیفه سنگین یک ورزشکار ملی برای یک بار در کنار مردم بایستد و مردم نگون بخت ایران احساس کنند که دایی با حکومت نیست و به اصطلاح ساز مخالف میزند ؟



 حال با این باور وقتی نگاه می کنی و می بینی که دایی هرگز نه تنها ذره ای به مسئولیت و وظیفه ملی و مردمی خود عمل نکرده و بر عکس همیشه در کنار مهره های درشت و ریز حکومت ایستاده یا  نشسته است ( از جمله همین عکسهای مربوط به دایی با بابک زنجانی ، محمد رویانیان ، و ..لابی با اطرافیان احمدی نژاد برای مربی تیم ملی شدن ،  امضائ قراداد با حبیب کاشانی در روزعاشورا سال 88 که جوانان در خیابان علیه این حکومت  تظاهرات می کردند ،قهر و دعوا با همین حبیب کاشانی و بعد دوباره آشتی ، مصاحبه علیه رویانیان در نزدیکی انتخابات چون او در باند احمدی نژاد بود و آشتی با او در بعد از انتخابات ..در همین روزهای گذشته )  و همواره وسیله ای برای تبلیغات و آدمهای رژیم بوده است ، چگونه می توان در بدترین دوران زندگی ایرانیها فقط به اسطوره بودن علی دایی در فوتبال تکیه و بسنده کرد و او را یک شخصیت شایسته برای یک ملت دانست ؟



 شاید شما دوست عزیز و جوان بگوید که دایی در فوتبال به نام و نشان رسیده و همه باید او در همین چارچوب ببیند ،  اما در سر زمینی که تختی را با لقب جهان پهلوانی می آزمایند ، باید که در هر حال یک ورزشکار ملی بداند که از کدام تبار سر بر آورده و به کدام ملت باید تعظیم کند . ضمن آنکه دیگر کشورها نیز با هر فرهنگی باور دارند که ورزشکاران ملی باید در روزهای سخت و سیاه با تمام وجود در خدمت ملت خود باشند و با دشمنان بجنگند .



 براستی کدامیک از ملی پوشان ایران در طول این سالهای گذشته نشان داده اند که با  حکومت جمهوری اسلامی یعنی دشمن ایران و ایرانی سر ناسازگاری  داشته اند و به مسئولیت  و وظیفه خود عمل کرده اند ؟




 در پایان کلام باید بگویم که با تمام وجود به این باور اعتقاد دارم که سرزمین ما وقتی از زیر تیغ جنایتکاران جمهوری اسلامی نجات پیدا خواهد کرد که هر یک از ما به مسئولیت و وظیفه ملی و انسانی خود عمل کنیم و بدانیم که چهره های سرشناس در هر کشور دارای نقشی فراتر از دیگران در سرفرازی یا سقوط مردم خود دارند.......امیر برادران

از این فوتبال به کجا باید پناه برد؟


همیشه اعتقاد داشتم که باید صدای داخل را شنید  و توجه کرد...نه کسانی که در طول این چند ساله به عنوان مثلا نا راضی کشور را ترک کردند و با اصطلاح مخالف هستند..... در داخل ایران می نویسند :


از این همه دروغ، از این همه ابهام، این همه سوالهای بی جواب و جوابهای بدون استدلال به کجا باید پناه ببریم؟ از دست علی فتح الله زاده به کجا باید پناه برد که همه چیز را به مسخره گرفته است؟ پارسال می‌گفت جواد نکونام 350 میلیون تومان از استقلال گرفته، کاشف به عمل آمد که قراردادش یک میلیارد و 750 میلیون تومان است و همه این پول همه به خودش می رسد نه باشگاه اوساسونا.  اما مگر با این افشاگری شرمنده شد؟ مگر خم به ابرو آورد؟ دریغ از یک جمله توضیح قانع کننده، عذرخواهی بخورد توی سرمان.


حالا هم آقای فتح الله زاده پا در یک کفش کرده اند که نکونام قرارداد دو ساله با استقلال دارد. دو ماه است همین حرف را می زنند آن وقت هر روز دربه در دنبال نکونامند که بیاید قراردادش را تمدید کند! آخرین توضیحشان هم درباره این تناقض گویی همین است.
قرارداد نکونام احتیاج به ثبت درهیات فوتبال ندارد، در رابطه با طولانی شدن پیوستن نکونام به استقلال گفت:« مشکلی به جز مسائل مالی در این زمینه وجود نداشت که خوشبختانه امروز پس از توافق مالی نکونام در استقلال ماند.»


سوال این است: این چه قراردادی است که بازیکن را ملزم نمی کند که مقل بقیه بیاید تمرین کند؟ اصولا قرارداد به توافقی گفته می شود که بر اساس آن دو یا چند طرف متعهد می شوند کارهایی بکنند و کارهایی نکنند. حالا یا نکونام با استقلال قراداد داشته و در هیچ حالتی نمی توانسته از این تیم جدا شود، یا اگر می توانسته تمرین نکند و حتی برود با تیم های دیگر هم پای میز مذاکره بنشیند، معنی اش این است که قراردادی نداشته است. بعید است حالت سومی هم وجود داشته باشد مگر اینکه آقای فتح الله زاده بگوید اینجا ایران است و ایشان هم به عنوان کسی که سالهای سالها با همین ترفندها، مدیریت کرده، می تواند سر و ته ماجرا را هم بیاورد.


تقریبا تردیدی نیست که این نوشته نه تاثیری بر آقای فتح الله زاده خواهد داشت و نه بر اعضای هیات مدیره و دیگر مدیران بالادستی ایشان که یکی از وظایف ذاتی‌شان کنترل کارهای مدیرعامل است. اگر نوشته‌هایی از این دست تاثیر داشت، مدتها قبل آقای فتح الله زاده به خاطر خرید بازیکنانی مثل لیام ردی- که یک دقیقه هم برای استقلال به میدان نرفت و چند صد هزار دلار گرفت- بازخواست می شد. یا به خاطر داستان خنده‌دار پولی که ادعا شد به صرافی داده شده که به دست رینالدو- بازیکن پرویی استقلال- برساند اما صراف غیبش زده!



 مثال‌های از این دست کم نیست. دسته گل‌هایی که به آب دادن هر کدامشان برای اثبات بی‌کفایتی یک مدیر کافی است، اما آقای فتح الله زاده، با همه این اوضاع و احوال، به خود حق می دهد به ریش همه ما بخندد، تنها به این دلیل که چند بار استقلال در زمان مدیریت او قهرمان ایران شده. این قهرمانی‌ها آن قدر در بوق و کرنا شده اند که بی تدبیری‌هایی مانند بستن قراردادهای یک ساله با بازیکنان، ابهامات مالی فراوان، ادعاهای تایید نشده و سخنان سبک و کم مایه در جدل‌های رسانه‌ای با مدیران باشگاههای حریف، معمولا چندان به چشم نمی آید. و نتیجه کلی این می شود که امروز علی فتح الله زاده،  مدیری توانا و موفق در ورزش ایران به شمار می آید و منتقدانش، نادان یا در خوشبینانه ترین حالت دشمن استقلال.



تردیدی نیست که این نوشته و صدها و هزاران نوشته و نطق دیگر مانند این، بی تاثیر خواهد ماند، تا زمانی که مدیران تصمیم گیرنده در ورزش ایران گوششان به شعارهایی است که در استادیوم‌ها فریاد زده می شود. تا زمانی که موفقیت و شکست مدیریتشان را در برد و باخت چند بازی فوتبال می بینند.


تا در بر این پاشنه بچرخد، علی فتح الله زاده، همچنان مدیر خواهد ماند، همچنان ادعا خواهد کرد که با چک شخصی‌اش تیم را می بندد، همچنان قیافه حق به جانب خواهد گرفت و از فداکاری‌هایش در فوتبال خواهد گفت. تا در بر این پاشنه بچرخد، او می تواند هر سال تیمی ببندد که بیش از نصفی از بازیکنانش در پایان فصل، ماندن یا رفتنشان به ماندن یا نماندن خود او بسته باشد. همچنان می تواند صد هزار دلار پول بی زبان را نیست و نابود کند و بعد بگوید که به دست صرافی داده که نه دفتر و دستکی دارد و نه نام و نشانی. او خود فوتبال ایران است. فوتبال بی‌حساب و کتاب. فوتبال پر از ابهام، پر از دروغ و ریا. خالی از سر سوزنی شفافیت.



از این فوتبال به کجا باید پناه برد؟ 

۱۳۹۲ مرداد ۳, پنجشنبه

نیاز به انقلابی زیبا در سرزمینی زشت…..


نیاز به انقلابی زیبا در سرزمینی زشت…..امیر برادران

مانوک خدا بخشیان  در گفتاری زیبا در پرشین رادیو به توصیف ایران پیش از فاجعه ای  بنام انقلاب اسلامی پرداخت....تخت عنوان : انقلابی زشت در سرزمینی زیبا...



حالا پس از نابودی آن زیبایی ها بدست جمهوری اسلامی بی مناسبت نیست تا بدانیم که ایران چگونه وبدست چه کسانی زشت شد....


ایران زشت شد ...چون قدرتهای جهانی آن را می خواستند...



ایران زشت شد ...چون مذهب را با سیاست گره زدند...

ایران زشت شد ..چون وقتی خمینی  به ایران آمد در پاسخ به پرسشی  که  در داخل هواپیما از او کردند که چه احساسی داری ؟   گفت :  هیچ !
  این تنها حرف  درست  و حقیقت  یک دورغگوی بی نظیر بنام خمینی  بود!
که سر مشق نظام جمهوری اسلامی  در تمام این 35 سال  به شمار آمده  تا همیشه  تیشه  بر ریشه ایران  و ایرانی بزنند !



ایران زشت شد... چون خمینی آمد و به مردم دورغ را هدیه داد...گفت: برای حفظ اسلام  و نظام  دورغ واجب است!...
ایران زشت شد ...چون خمینی گفت : بروید همسایه خود را لو دهید ! اینگونه بود که امروز حس همدلی و همیاری و نوع دوستی و کمک به دیگری و انسانیت در جامعه مان مُرده است . احساس تشنگی برای دریدن دیگری، چاپیدن دوستان، فریب دادن هم میهنان، کلاه گذاشتن سر دوست و آشنا برای منفعت خود و هر اخلاق زشت دیگر جایگزین  کردارهای نیکو گشته اند.



ایران زشت شد ...چون فیلسوف اش عبدالکریم سروش بود...

 ایران زشت شد ..چون تنها حزب آن ، حزب جمهوری اسلامی بود..

ایران زشت شد ...چون در تابستان سال 1367 ... رژيم جمهوري اسلامي هزاران نفر از زندانيان سياسي را در دادگاه هاي يك دقيقه اي محاكمه و بلافاصله اعدام كرد...

.
ایران زشت شد ...چون رئیس زندانهایش ، جلادی  بنام  اسدالله لاجوردی بود که خاتمی در باره او این چنین گفت : او << مهربان پدر >> زندانیان بود...

ایران زشت شد...چون تعداد زيادي از بازجويان و شكنجه گران و مقامات امنيتي دهه 1360، دستان خون آلود خود را شستند و لباس روزنامه نگاري و اصلاح طلبي به تن كردند تا گذشته خويش را از ديد نسل جوان پنهان كنند....



ایران زشت شد...چون روشنفکر ها و نویسنده هایش امثال مسعود بهنود بودند که هاشمی رفسنجانی را امیر کبیر ایران نام نهاندند...




ایران زشت شد...چون مردمان با سر شیرجه رفته در یک استخر خالی  وخیلی زود فهمیدند که این حکومت بیش از هر چیز دشمن زنان است و وقتی ورزش دختران و زنان ایرانی با تعطیلی و ممنوعیت در همان ماه های اول پس از انقلاب روبرو شد ، ورزش ایران کاملا مردانه گشت و رسانه های ورزشی نیز خالی از هر خبر و عکس زنانه شدند!! این را می توان بزرگترین و هولناکترین ضربه به ریشه های ورزش یک سرزمین همیشه افسرده به حساب آورد


.
ایران زشت شد....چون اولین رویداد بزرگ که ورزش در جمهوری اسلامی می باید در آن حاضر میشد ، بازیهای المپیک 1980 مسکو بود که از قضا حکومت انقلابی ایران با تحریم این بازیها در کنار آمریکا ایستاد .....تا بدین ترتیب حمله شوروی به افغانستان با ورزش گلاویز شود . کیهان ورزشی که از مادری به نام کیهان پیروی می کرد و به اصطلاح انقلابیون در این موسسه پرخروش تر بودند ، در پشتیبانی از تحریم المپیک مسکو به نوعی پیشتاز دیگر رسانه های ورزشی بود تابه اصطلاح فریاد انقلابی ها را به گوش برساند......


ایران زشت شد ...چون کارگردان  و منتقد سینمایی اش جواد  شمعقدری  بود ...



ایران زشت شد..چون آنهایی که همه شیفته لبخند محمد خاتمی آن سید خندان شده بودند ، آنهایی که همه شیفته جنبش دانشجویان شده بودند، دانشجویانی که اکثریت  عضو دفتر تحکیم وحدت بودند  و این وابستگی ها به آنها اجازه نمیداد که دانشجویان مستقلی باشند  واکثر آنها الان در امریکا هستند  ، دلارها را گرفتند وبه عنوان نا راضی  سایت دارند و برنامه می سازنند ....


ایران زشت شد....چون قدرت های بزرگ سالهاست که میگن میزنیم ، مذاکره می کنیم ،اما نمی کنند ،بازی می کنند ، بازیها در سطح جهانی است نه در سطح فوتبال ایران که در سطح روستاهاست....



ایران زشت شد ....چون اسطوره فوتبالش علی دایی با میلیارد ها سرمایه در اختیار وزرات اطلاعات و امنیت قرار گرفت تا با بابک زنجانی  دزد چند میلیارد دلاری تخته  نرد بازی کند.....



ایران زشت شد ... چون  روسای  سازمان ورزش امثال: مصطفی داودی، هاشمی طبا ،مهر علیزاده ، علی آبادی ، سعیدلو و ....بودند....


ایران زشت شد ..چون  مسئولان فوتبالش امثال آبشناسان ، صفایی فراهانی ، دادکان و کفاشیان بودند...



ایران زشت شد ...چون خاتمی این سید خندان به جوانانش خیانت کرد..

ایران زشت شد ..چون کینه به هر خانه ای و دشمنی به هر خانواده ای راه پیدا کرد..
ایران زشت شد .. چون  کشته شدن هزاران  جوان و زندانی ...از طرف رهبر جمهوری اسلامی حماسه سیاسی نام گذاری شد ...



ایران زشت شد ... چون دولت احمدی نژاد  به گفته خامنه ای : شعارهای انقلاب را برجسته کرد...


ایران زشت شد ...چون موسوی می خواست آن را به دوران طلایی خمینی بر گرداند...

ایران زشت شد ..چون  فقر عمومی مردم از طرف خامنه ای  ..تبدیل به حماسه  اقتصادی خوانده شد ...

ایران زشت شد ..چون بزرگترین مشکل مخالفان این نظام ، نداشتن استقلال فکری است و به قول  احسان نراقی که میگه: وقتی شما ایدولوگ هستی ، مخالف هر نظر دیگری هستی ، دگم هستی ...



ایران زشت شد..چون  وقتی گوگوش آمد خارج  و در کنسرت هایش آدمهای مشکوک پیدا شدند با پاسپورت های اضافی .... زمانی هم که رفتند جلوی سازمان ملل ، گوگوش بود و اکبر گنجی بودند و هیچ چهره سیاسی دیگری نبودند  وبعد هم  شبکه من و تو و آکادمی گوگوش  راه افتاد ...



ایران زشت شد..چون پربینده ترین برنامه تلویزیونی آن سرزمین ،  برنامه نود است که مردم گیج و خوابزده آن   در داخل و خارج خیال می کنند که برنامه نود 
 در سیمای جمهوری اسلامی که کاملا یک محیط امنیتی است ،هر هفته  تیشه را برداشته به ریشه نظام اسلامی میزند  و ماموران حراست هم هیچ گاه نمی فهمند...  

  
  
ایران زشت شد .. چون دولت جنایتکار خود را بهترین دولت تاریخ ایران بدانند...
ایران زشت شد ..تا فقر وفحشا و اعتیاد بر همه جا سایه بیندازد...
ایران زشت شد ..چون مرگ برای خیلی ها راه نجات شود..


ایران زشت شد..چون انگلیسها ، حسن روحانی را انتخاب کردند...

ایران زشت شد..چون انتخابات در حکومتی چون جمهوری اسلامی و ولایت مطلقه فقیه هیچ معنا و مفهومی به شکل معمول ندارد و از همان آغاز این حکوت ویرانگر دیده ایم که همه گاه با این حیله و فریب که فعلا تن به این غلط بدهیم تا در آینده بتوانیم آن را تغییر دهیم و به درست دست پیدا کنیم...


جمهوری اسلامی با همین رنگ و ریا شکل گرفت و از آن پس نیز آنان که به پای صندوق رای رفته اند ، همواره ناگزیر بوده اند تا به خیال خود بد را به جای بدتر انتخاب کنند که همین امر گویای 35 سال تکیه بر باد است....




ایران زشت شد ..چون پس از35سال هنوز هم فریب می خوریم و هیچ گاه حاضر به یک ساعت اندیشیدن نیستیم  .....امیر برادران