۱۳۹۳ دی ۹, سه‌شنبه

به بهانه کناره گیری علی کریمی از همراهی با کی روش و فدارسیون کفاشیان ، خیانت نکردن یعنی بزرگترین خدمت !



به بهانه کناره گیری علی کریمی از همراهی با کی روش !

 خیانت نکردن یعنی بزرگترین خدمت !



 در روزگاری که از در و دیوار ایران خیانت و خیانت کار می بارد ، بزرگترین خدمت آن است که خیانت در کارکسی نباشد  و همین نگاه را علی کریمی با این نوشته :
 «اگر نمی توانی خدمت کنی، برو تا خیانت نکنی
داشته است .



این بزرگ فوتبال ایران به موقع دریافت که باید خود را از این گندآب  کنار بکشد و لحظه ای نمی توان از سیستمی  سراسر فاسد انتظار نقطه ای دلنشین  داشت . در این رهگذر محمد خاکپور نیز بی گمان با عشق به خدمت  گام به فدارسیون ناپاک کفاشیان گذاشته است و امید که این چهره خوشنام هر چه زودتر بداند که باید از این بساط پر از فریب و نیرنگ پا به بیرون بگذارد و خیانت نکردن را بزرگترین خدمت تلقی کند . نگاهی به کارنامه سیاه و ننگین جمهوری اسلامی گویای ان است که عشق را باید در پستوی پنهان کرد تا پاکی را برای فردا نگه داشت و عزیزان مثل کریمی و خاکپور باید همواره  اگاه و بیدار باشند که بزرگترین عاشقهای فوتبال ان سرزمین یعنی بیژن معتمدی ،  هادی طاووسی ، غلامحسین نوریان ، سهام میر فخرایی ، محمود حقیقان ، حسن حبیبی  و .....سالهاست که گوشه نشینی را برگزیدند و با وجود یک دنیا عشق به آن سرزمین هرگز تن به دعوت های از این سو آن سو ندانند که باید کلاه را به نشانه احترام به آنان از سر برداشت .




تجربه و زندگی در جمهوری اسلامی به هر انسان شریفی نشان داده  که به شرط پایبندی به اصول اخلاقی  و ارزشهای والای آدمی می توان حتی در دوران سیاه جمهوری اسلامی  نیز خوشنام و محترم باقی ماند و تنها راه دستیابی به این جایگاه این است که با گندآب حاکم در ان سرزمین همیشه افسرده همراه و همگام نشوی . اینگونه است که هنوز هم در آن شهر شماری انسان محترم و خوشنام حضور دارند و هیچکس به جز خود آنان نمی تواند این جایگاه شایسته را از آنان بگیرد .


برای پایان این نوشته به یاد آن جمله در پشت صندلی طبقه دوم اتوبوس شرکت واحد در همان سا لهای اول جمهوری اسلامی میافتم که شخصی نوشته بود : 

گندآبی به راه افتاده و تو اگر ایرانی هستی ، مواظب باش در این گند آب نیافتی!!!................امیر برادران

۱۳۹۳ آذر ۲۰, پنجشنبه

جدیکار ؛ افسانه یا واقعیت...؟!


به بهانه اولین  سالگرد درگذشت بیوک خان جدیکار

افسانه یا واقعیت ...؟!

قدرت و مهارت فوتبال جدیکار در دهه سی خورشیدی تا آنجا بی نظیر بود که همچون افسانه و رویای می مانسد ، افسانه ای که گاه به گاه در میدان به واقعیت می رسید و صحنه هایی زیبا به تماشا می گذاشت . بیوک خان در زمان خود صاحب شوت هایی قوی و دقیق بود که در فصل اوج این چپ پا ، گلهای بسیاری در ورزشکار امجدیه کاشته شد .




آن روزها از تلویزیون و تصویر هیچ خبری نبود و شنیده های بچه های محل که گوش به گوش می چرخید ، حکایت از پای چپی داشت که یک شوت او باعث مرگ دروازه بان حریف شده است واز آن پس شاه ایران پای چپ جدیکار را خریده است تا او دیگر با این کار حق نداشته باشد تا شوت بزند و باید همیشه جوراب قرمز به نشانه علامت خطر در پای چپ بپوشد . افسانه ای که برای تمرین بچه های پابرهنه محلات شیرین بود و همگی بدون آنکه جدیکار را دیده باشند ، عاشق بیوک خان بودند و او را الگو برای فردای خود می دانستند .

 بیوک جدیکار نخستین  لژیونر فوتبال ایران است که  از سال 1323 و در تیم تهرانجوان زیر نظر مرحوم فکری شروع به کار کرد. در سال 1324 در مسابقات قهرمانی باشگاه های تهران در تیم «جوان» بازی می کرد و به عنوان گلزن این تیم شناخته شده بود و در سال 1325 توسط مرحوم دانایی فر به تیم «تور» پیوست.
جدیکار در سال 1328 وارد باشگاه دوچرخه سواران شد و از سال 1330 به عضویت تیم ملی فوتبال درآمد. جدیکار از جمله بازیکنان نسل اول دوچرخه سواران و بدون گفت و گو بی نظیرترین چپ پای تاریخ فوتبال ایران بود.

 جدیکار اما در زندگی  نیز یک انسان نمونه بود و گفتار و رفتار این مرد نجیب آذری همیشه بوی شرف و پاکی می داد تا به همه بگوید که آبرو و احترام را با هیچ چیز این دنیا  معامله نمی کند .






کمتر کسی است که بداند بیوک خان جدیکار و همسر دکتر او که متخصص بیماریهای زنان و زایمان بود ، چگونه و همه گاه در خدمت خانواده های فقیر بودند و زمان حکومت اسلامی بارها  و بارها مورد آزار و تهدید ماموران نظام  واقع شدند . همسر شریف و انسان دوست جدیکار هیچگاه حاضر نشد تا در مطب خود تن به حجاب اسلامی بدهد  و همیشه با ماموران حکومتی درگیر بود و بارها این تابلو ننگین  و ضد انسانی جمهوری اسلامی یعنی :

< این محل به علت عدم رعایت شئونات اسلامی تا اطلاع ثانوی تعطیل می باشد >  بالای سر مطب بانو جدیکار نصب شد !

به باور نگارنده بیوک جدیکار یکی از بزرگترین و شریف ترین ملی پوشان فوتبال ایران است که ورزش و زندگانی را در بالاترین قله ها طی کرد و هرگز اسیر هیاهو های پوچ  و مردم فریب نشد . در یک کلام می توان گفت که جدیکار در فوتبال ما افسانه ای بود که در میدان خوش درخشید تا رنگ و بوی واقعیت بدهد .

< چپ طلایی > فوتبال ایران در این چند سال آخر عمرش روزهای سختی را سپری کرد. به درستی گفته اند که تا وقتی مردم یک کشور بزرگان خود را نشناسند ، محکوم به کوچکی اند !

جدیکار یک نابغه در تاریخ فوتبال ایران است که مردم آنگونه که باید و شاید او را نمی شناسند تا بدانیم که چرا فوتبال ایران به این روز افتاده است .

روانش شاد و یادش پاینده......امیر برادران

۱۳۹۳ آذر ۱۶, یکشنبه

گردن کلفت های فوتبال کثیف جمهوری اسلامی !

بدون هیچ شک و تردید امیر عابدینی یکی از شالارتان های این فوتبال کثیف جمهوری اسلامی است و بر اساس روحیه و شخصیتی که دارد توانسته   حلقه خود که حاج FAT الله زاده( کثیف ترین مدیر ورزش بعد از انقلاب )  باشد را پیدا کند و در کنار او در این برنامه تلویزیونی بنشیند و بگوید : 36 سال در نظام جمهوری اسلامی مدیرهستم و هنوز یک مورد ندارم !!!

ایشان فراموش کرده که در اولین دوره ای که علی کفاشیان را برای رئیس فدارسیون فوتبال انتخاب ( انتصاب ) کردند ، در مصاحبه ای با روزنامه اعتماد گفت : آقای علی آبادی  به من تلفن کرد و گفت بیاید در این به اصطلاح انتخابات شرکت کنید و به کفاشیان رای بدهید ، من خودم بعد کفاشیان  را بر می دارم !!! یعنی شرکت در یک کار غلط که تا به امروز فوتبال تاوان آن را دارد میدهد !

امیر عابدینی زمانی که مدیر عامل باشگاه پرسپولیس بود مهدی مهدوی کیا را قبل از اینکه به آلمان برود به انگلستان برد تا با با شگاه تاتنهام قراداد ببندد ، بعد از حضور در باشگاه تاتنهام و جلسه با مدیران این باشگاه ، مسئله منتفی شد و امیر عابدینی به ایران برگشت . روزنامه دیلی میرو چاپ انگلستان در مورد انجام نشدن این قرارداد نوشت که مدیر برنامه های مهدی مهدوی کیا  پیشنهاد پول زیر میزی کرده بود و باشگاه تاتنهام قبول نکرده و مسئله را منتفی اعلام کرد !

اما امیر عابدینی  در برگشت به تهران در پاسخ به این پرسش که چرا قرارداد انجام نشد گفت : مدیران باشگاه تاتنهام یهودی هستند و ما با آنها معامله نخواهیم کرد !!!

برای معرفی درست امیر عابدینی ، باید اشاره کنم به این جمله محمد مایلی کهن که گفته : شما آخرش هستید آقای عابدینی !




امیر رضا خادم هم به درستی به آنها گفت : دو تا گردن کلفت ! یعنی دو دزد که در سالهای بعد از انقلاب خیانت بزرگی به فوتبال  و نسل جوان ایران کردند!

http://footballitarin.com/video_page.php?id=12769

۱۳۹۳ آذر ۱۴, جمعه

مطبوعاتی که دیگر < آینه > نیستند!

به مناسبت 13 آذر ماه ، روز مبارزه با سانسور

مطبوعاتی که دیگر <  آینه  > نیستند!

خواندن اخبار مربوط به کمک های مالی جمهوری اسلامی به مطبوعات و هدیه به خبرنگاران در طول سال های اخیر که بتازگی در وبسایت معاونت وزارت ارشاد هم قرار گرفته ، نشان دهنده وضعیت تاسف باراصول ژورنالیستی است این درحالی است که حکومت رادیو و تلویزیون دولتی را هم در اختیار داردکه صدای دولت و حکومت است !




حال و روز عمومی مطبوعات  در جمهوری اسلامی حکایت از سیاه ترین  دوران رسانه های نوشتاری در تاریخ ایران دارد که همه چیز در چنگال حکومت است و هیچ رسانه مستقلی اجازه و فرصت نفس کشیدن ندارد و همه چیز باید به شکل دربست در اختیار حاکمیت و در جهت جفظ نظام باشد . اما چه تاسف بار است که هرچه از عمر نگین جمهوری اسلامی می گذرد ، رسانه های ایرانی در خارج از کشور روز به روز بیشتر به تسخیر فرستاده های حکومتی در میایند و با نا امیدی می بینیم که حتی در پاره ای از زمانها  ، بوی کثافت شماری از خارج نشینها تندتر از داخلی ها به مشام میرسد !!
به هرحال هرگز نمی توان در این روزگار مصیب بار در آن  سرزمین  به دنبال مطبوعاتی مستقل و قابل احترام بود و وقتی همه چیز به کثافت و الودگی و فساد کشیده  می شود  ، مطبوعات هم راه گریزی ندارند و امروز همه چیز در مسیر سقوط و تباهی حرکت می کند.





  وقتی بی بی سی فارسی با نقشهای مشخص برای حفظ جمهوری اسلامی  اقدام به یک برنامه هفتگی تحت عنوان " دیده بان " به بررسی مطبوعات  انتشار یافته در نظام ولایت مطلقه فیقه می پردازد ، باز هم به این واقعیت و حقیت می رسیم که این رسانه به اصطلاح آزاد تا چه اندازه وابسته به برنامه ها و  خواسته های دولت انگلستان است !
چگونه می توان به بررسی مطبوعات حاضر در حکومتی مثل جمهوری اسلامی پرداخت که همه می دانند سانسور و اختناق  و کنترل تا چه میزان بر رسانه های این نظام حاکم است و توقیف و تعطیلی نشریه ها گاهی به صورت فله ای  بوده است ؟!
 حالا می بینیم که یک چهره  شناخته شده ای چون مسعود بهنود هر هفته در بی بی سی فارسی ظاهر می شود و به شکلی وقیحانه در هر برنامه از نوشته ها ی موجود در مطبوعات جمهوری اسلامی تعریف و تمجید می کند و آب از دهان او فرو می ریزد!!

تعریف و تمجید از مطبوعات جمهوری اسلامی درست همان اصلاحاتی است که اصلاح طلبها و بهتر بگویم همان جاانداز ها در این حکومت با تمام قوا به دنبال آن هستند تا به همه ثابت کنند که می توان در چاه کثافت به بوهای خوش رسید !........امیر برادران